دیالوگ های ماندگـار
اسکارلت : رد، رد، رد اگه تو بری من بایستی کجا برم ؟
چی کار باید بکنم ؟
رد باتلر : صادقانه بگم عزیزم ، اصلا برام مهم نیست!
بر باد رفته Gone With The Wind 1939
----------------------------
کسی که بلند حرف میزنه چیزی برای گفتن نداره
مَرد مُرده Dead man 1995
پــریـام : حـتـی دشـمـنـا هـم مـی تـونـن بـه هـم احـترام بـذارن.
2004Troy تروی
ویل مانی : هــرکـــس بــه زنــی آســیــب بــرســونــه ,لـــایــق زنــدگــی نــیــســت چــون زنـــهــا بـــرای مــهــارِ طــبــیــعــتِ وحــشــی بــایــد در کــنــار مردها باشــن
نابخشوده unforgiven 1992
اندی: بدشانسی روی هوا معلقه و باید روی یه نفر بشینه. نوبت من بود. فقط همین، من توی مسیر طوفان بودم، فقط انتظار نداشتم که این طوفان اینقدری که الان هست طول بکشه.
1994The Shawshank Redemption رستگاری در شاوشنگ
جلال : چقدر گفتم زیاد لی لی به لالای زن نباید گذاشت زن و دختر تا بابا آب داد و حسنک کجایی خوند بسشه دیگه دارا انار دارد زیادیه. سرخی انار حواسشو پرت می کنه!
میوه ی ممنوعه 1385
دکــتــر مــحـمـود عــالــم : خــدا؟؟ آره خـدا خـیـلـی بـزرگــه خــودمــون سـاخــتـیـمـش کــه هــر وقــت تــوی دردســر افــتـادیــم یــکـی از راه بــرســه و بــگـه خــدا بــزرگــه,امــا اشــکـالــش ایـــنـه کــه زیـــادی بــــزرگـــه!
خیلی دور خیلی نزدیک 1383
ابی :خیلیا منو زدن ... پاسبونا ... شوفرا ... پارچه فروش های کوچه مهران ... آدمای ممد ارباب ... سیاهی های کوچه سرخپوستا ... می دونی ... همیشه بعدِ هر یه کتک خوردنِ مفصل یه جوری میشم ... مثل آدمی که خارش داشته باشه و حسابی بخاروننش ... از دردش خوشم میاد ... مثلِ این می مونه که حکمِ مرخصیمو امضا کرده باشن....
کندو 1354
رضا مارمولک :بهشت که زورکی نمیشه آقایِ فضلی؛ اونقدر فشار میارید که از اونورِ جهنّم می زنه بیرون!
مارمولک 1383
محسن مظفر : حبیب, ببخش و فراموش کن!
حبیب پارسا : می بخشم ولی فراموش نمی کنم!
مدار صفر درجه