بیل گیتس، اندی گرو و استیو جابز بین سالهای 1968 و 1973 شرکتهای بسیار مهمی را راهاندازی کردند. این بنگاهها که فعالیتشان معطوف به فناوری سطوح بالا است تاکنون درآمدی بیش از یک تریلیون دلار نصیب خود کرده و زندگی همه ما را تغییر دادهاند. آنان واقعا چگونه به این دستاوردها نائل شدند؟ کتاب «قواعد استراتژی؛ پنج آموزه جاودان از بیل گیتس، اندی گرو و استیو جابز» حیات حرفهای این سه نفر را برای نخستینبار در کنار هم مورد تفحص قرار میدهد، موفقیتها و شکستها، نقاط مشترک و تفاوتهایشان را بررسی میکند و استراتژیها و روشهای عملی پیشگامانه آنان را حین ساختن شرکتهایشان توضیح میدهد.
نویسنده: Kathy Brewis
مترجم: مریم رضایی
در کشورهای در حال توسعه، عارضهای وجود دارد که عدهای را که میخواهند تفاوت ایجاد کنند ناامید میکند: وقتی نوآوری بزرگی را معرفی میکنید که میتواند به سرعت، به راحتی و به شدت زندگی افرادی را که در فقر به سر میبرند توسعه دهد، اما هیچ اتفاقی نمیافتد. چرا؟
با یافتن یک راهنمای توانمند به زندگی کاری خود جهت ببخشید
نویسنده: Ari Kopoulos
مترجم: مریم مرادخانی
هر انسانی برای موفقیت نیاز به یک راهنما دارد. این راهنما میتواند معلم، والدین، خواهر، برادر، یک قهرمان سیاسی یا شریک تجاری او باشد. به چنین فردی منتور میگویند. منتور کسی است که دانش و تجربیات خود را در اختیار فردی کمتجربهتر میگذارد. در طول تاریخ، افراد موفق بیشماری را میتوان یافت که از راهنماییهای یک فرد باتجربه بهره بردهاند. یکی از بهترین نمونههای تاریخی، رابطه سقراط (در جایگاه راهنما) و افلاطون (در جایگاه شاگرد) است. در عصر حاضر نیز شاهد نمونههای فراوانی بودهایم. ریچارد برانسون بارها تاکید کرده که اگر راهنماییهای سر فردی لیکر نبود، او به هیچ موفقیتی دست نمییافت. فرانک سیناترا درسهای زیادی از بینگ کرازبی یاد گرفته است. چارلز شواب از اندرو کارنگی مشاوره مالی دریافت میکرده و رابرت فریدلند، راهنما و مشاور استیو جابز بوده است.
علیرضا جعفری/ مشاور برنامههای وفاداری
در چند سال گذشته برخی از برندهای ایرانی برای افزایش فروش خود دست به اقدامات متفاوتی زدهاند؛ یکی از این اقدامات که بسیار همهگیر هم شده است، برنامههای رنگارنگ قرعهکشی است. قرعهکشیهایی که محصولات سازمان را به بلیتهای بختآزمایی مشتریان تبدیل میکنند. اگرچه این استراتژی گاهی میتواند تغییرات حباب گونهای در فروش سازمانها به وجود آورد و آن را بهصورت مقطعی با افزایشی مناسب همراه کند، اما تحقیقات در این حوزه نشان میدهد که پس از اتمام قرعهکشی افت فروش قطعی بوده و صدمات آن جبران ناپذیر است.
نویسنده: Tim Denning
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
تصور کنید از شغلی که از آن متنفر بودهاید استعفا دادهاید یا اینکه تازه از دانشگاه فارغالتحصیل و وارد دنیای کارآفرینی شدهاید. به شما تبریک میگویم. به نظرم برای شجاعتتان لایق مدال طلا هستید. شما برای مدت کوتاهی در این سفر بودهاید اما متاسفانه نتایج فوقالعادهای نداشته است. به من میگویید «آقای تیم! احساس میکنم چیزی کم است.» البته من معلم نیستم اما گمان میکنم میتوانم برخی مسائل را حل کنم. نه بهخاطر اینکه خیلی باهوش هستم؛ بلکه به این دلیل که تجربیات بیشتری نسبت به شما دارم.شما میخواهید کارآفرین بهتری باشید و این طور فرض میکنید که توصیههای من 99 درصد کسبوکارمحور است. اما باید بگویم که اینطور نیست.متاسفانه باید بگویم که موفقیت معمولا برعکس است. من میتوانم بهترین محصول جهان را با بهترین تیم فروش دنیا به شما بدهم، اما شما همچنین شکست خواهید خورد. دلیل این امر ترکیبی از حرص، خودخواهی، طرزتفکر و چندین عامل دیگر است که احتمالا هرگز تصور نمیکنید وجود داشته باشند. اما چرا؟ کل این سفر کارآفرینی در مورد جهانی است که در سر شماست، نه درآمدهایی که از محصول بهدست میآورید و نه محصولی که تصور میکنید مردم با تمام زوائدش به آن اهمیت خواهند داد.
هفت تمرین برای یادگیری تغییر چارچوب مشکلات سازمانی
نویسنده: Thomas Wedell-Wedellsborg
مترجم: مریم رضایی
شرکت شما در حل مشکلات چقدر خوب عمل میکند؟ مدیران تعدادی از شرکتهایی که اخیرا عملکرد آنها را بررسی کردهام، در این موضوع بسیار خوب بودهاند و چیزی که من فهمیدم این است که آنها مشکلات را حل نمیکنند، بلکه آنها را کشف میکنند. نتایج نظرسنجی از 106 مدیر ارشد که شامل 91شرکت خصوصی و دولتی در 17 کشور مختلف میشد، نشان داد 85 درصد آنها کاملا موافق بودند که سازمانشان در تشخیص مشکلات بد عمل میکند و 87 درصد نیز موافق بودند که این تشخیص اشتباه هزینههای قابل توجهی برای آنها به همراه دارد. از هر 10 نفر در این نظرسنجی کمتر از یک نفر گفتند که تحتتاثیر این موضوع قرار نمیگیرند. الگویی که وجود دارد واضح است: مدیران ناخودآگاه و بدون اینکه بدانند آیا واقعا مشکل را فهمیدهاند، به سرعت سراغ حل آن میروند. متفکران مطرح دنیا، از آلبرت اینشتین تا پیتر دراکر بر اهمیت تشخیص درست مشکلات تاکید داشتهاند. بنابراین، چرا سازمانها همچنان از پس این موضوع برنمیآیند؟
سعید شفیعا
دکترای مدیریت و مشاور برندسازی داخلی
چوبی به دست به سمت اعضای گروه نگاه میکرد و گاهی با حرکات دست، گاهی با تکان دادن بدن، گاهی بدون انجام هیچ کار و نشان دادن لذت خود از برنامه موسیقی، اجرای گروه را هدایت میکرد. بله هدایت، نه مدیریت! برای خیلی از ما سوال پیش آمده که رئیس گروه موسیقی اساسا در حال چه اقدامی است؟ اصلا بودن و نبودن او فرقی دارد؟ وقتی که کسی توجهی به او نمیکند و صرفا او برای خودش یا شاید برای ما بینندههای برنامه در حال ادا درآوردن است!
نویسنده: دایان کوپمان
مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی
دلایل متعددی برای تغییر شغل وجود دارد و امروزه در کشورهای پیشرفته آنچه غیر عادی است این است که یک فرد شغلی را انتخاب کرده و تا آخر عمر به آن بچسبد و شغل دیگری را اختیار نکند. به همین دلیل در دنیای کسبوکار، جابهجایی افراد و نیروها در درون و بیرون سازمان امری طبیعی و پذیرفته شده است. با این همه گاهی اوقات ترک شرکت از سوی آن دسته از کارکنان برتر و کارآمدی که عامل پیشرفت شرکت بودهاند، همه از جمله مدیران را غافلگیر و شگفتزده میکند و این سوال برای مدیران پیش میآید که چرا و به چه علت این کارمندان تصمیم به ترک شرکت گرفتهاند. در ادامه به هشت دلیل عمدهای اشاره خواهد شد که موجب میشود کارکنان یک شرکت یا سازمان با وجود علاقه زیاد به کارشان تصمیم بگیرند شغلشان را ترک کنند. شما مدیران با مطالعه این دلایل خواهید دانست که چگونه میتوانید از خروج کارکنان موفق و موثر از شرکت تحت رهبریتان جلوگیری کنید.