نیروی چرایی
از کودکی به ما می گفتند: اراده ات را قوی کن تا به موفقیت برسی.همان زمان واقعا نمی دانستم اراده قوی دقیقا به چه معناست. آیا به معنی پشتکار زیاد است؟آیا به معنی خواستن با تمام وجود است؟ الان هم نمی دانم دقیقا اراده چه مفهومی دارد.اما اجازه بدهید برایتان رازی را افشا کنم رازی که خودم هم اخیرا توسط یک مربی گرانقیمت رشدفردی با آن آشنا شدم.ما از کودکی فریب خورده ایم «نیروی اراده چندان کارساز نیست، مهمتر از آن نیروی چرایی است»
منظور از نیروی چرایی این است که برای رسیدن به هر هدفی به جای آنکه به چگونگی رسیدن به هدف فکر کنیم به چرایی رسیدن به هدف بیندیشیم.چرا می خواهم موفق شوم؟چرا می خواهم ثروتمند شوم؟چرا می خواهم دکترا قبول شوم؟
نیروی چرایی یک خدمت بزرگ به ما می کند و آن بالا بردن استقامت مان در تحمل سختی های مسیر است.این نیرو باعث می شوم در مقابل سختی،فشار، و درد و رنج مسیر مقاوم شویم.دیرتر خسته شویم.دیرتر تسلیم شویم.دیرتر ناامید شویم.این نیرو شما را پایدار و استوار می کند.شما را از عقب نشینی باز می دارد.باعث می شود بتوانید به کارهایی خسته کننده،پیش پا افتاده و پر زحمت بچسبید.همه چگونگی ها بی معنی خواهد بود اگر چراهای شما به اندازه کافی قدرتمند باشند.لطفا نیروی اراده را فراموش کنید حالا وقت استفاده از نیروی چرای تان است.باید چیزی را بخواهید که بدانید چرا آن را می خواهید وگرنه خیلی زود تسلیم می شوید.
اجازه بدهید با یک مثال از دارن هاردی نیروی چرایی و قدرت آن را نشانتان بدهم.
فرض کنید یک تخته باریک به طول سه متر و عرض ۳۰ سانتی متر روی زمین قرار دارد. من به شما می گویم: به شما ۵۰۰ هزار تومان پاداش می دهم اگر از روی این تخته عبور کنید. شما بدون ترس و بدون دردسر این کار را انجام می دهید و پاداشتان را به راحتی می گیرید. حالا اگر تخته را بین دو ساختمان ۲۰ طبقه به صورت یک پل قرار دهم و باز هم به شما بگویم که در مقابل عبور از این تخته شما ۵۰۰ هزار تومان پاداش می گیرید. آیا این بار این کار را انجام می دهید یا رد شدن از روی این پل باریک را دیوانگی می دانید؟ اما اگر به شما بگویم که ساختمان رو به رو آتش گرفته است و فرزند شما در میان آن آتش گیر افتاده و تنها راه رسیدن به او و نجات دادنش از طریق همین پل است، آیا از روی این پل عبور می کردید؟
فوری و بدون دلیل این کار را می کردید و حتی در مورد پاداش هم چیزی نمی پرسیدید.
چرا بار اول نخواستید از روی پل عبور کنید ولی بار دوم سریع اقدام به این کار می کنید؟ مگر خطرها و ریسک ها در هر دو صورت یکی نبودند؟ پس چه چیزی تغییر کرد؟ نیروی چرایی شما. انگیزه شما برای انجام این کار. دلیل انجام این کار. متوجه شدید؟ اگر چرایی به اندازه کافی بزرگ باشد شما تقریبا هر کاری حاضرید انجام بدهید.شما باید چیزی را بخواهید که بدانید چرا آن را می خواهید و این چرا به اندازه کافی بزرگ باشد، وگرنه خیلی زود تسلیم می شوید.
اگر می خواهید در زندگیتان پیشرفت کنید باید یک دلیل داشته باشید ، چرایی شما باید چیزی باشد که شما را به صورتی خارق العاده به هیجان آورد و برانگیزاند.
چرای شما چیست؟ دلیل شما برای رسیدن به اهدافتان چیست؟آیا چیزی وجود دارد که مایل باشید برایش بجنگید.کسی هست که مایل باشید به خاطرش بجنگید.آیا این دلایل به اندازه کافی برانگیزاننده هست.آیا هیجان تان را بالا می برد.آیا قلب و روح و جرات تان را شعله ور می کند.آیا باعث اشتیاق عمیق شما می شود.آیا شما را به مبارزه می کشاند.شناسایی چرای تان بسیار مهم و حیاتی است.این چیزی است که شما را به هیجان می آورد و همانی است که مشتعل کننده اشتیاق،جدیت و سوخت مداومت و پافشاری تان است.
گاهی این نیروی چرا ممکن است خیلی والا نباشد مثلا اینکه به افرادی که پشت سرمان حرف می زنند ثابت کنیم که اشتباه می کنند،یا اینکه روی کسی را کم کنیم که به ما گفته است که توان انجام هیچ کاری را نداریم،یا شکست دادن یک رقیب یا بهتر عمل کردن از دوستانمان.
انگیزه های فوق نه تنها غیر اخلاقی نیست بلکه یک نیروی انگیزاننده است که به ما احساس برانگیختگی می دهد.گاهی این انگیزه های منفی قدرتمند به ما کمک می کنند تا از انرژی خشم و برانگیختگی در جهت موفق شدن و داشتن یک پایان قدرتمندتر و موفق تر استفاده کنیم.بعضی وقت ها شناخت دشمن یا رقیب آتش درون شما را شعله ورتر می کند.رقبا به ما دلیلی برای به پا خواستن با شجاعت و شهامت می دهند.نیاز به مبارزه شخصیت و اراده شما را به چالش می کشد.شما را مجبور می کند به کار سخت تر،تلاش بیشتر.بدون وجود یک مبارزه ی برانگیزاننده ممکن است چاق و تنبل شویم و قدرت و هدفمان را از دست بدهیم.
نیچه: «کسی که چرایی زندگی اش را پیدا کند با هر چگونگی ای خواهد ساخت»
