قرآن می فرماید؛ “الصُّلحُ خَیرٌ” (صلح، بهترین است). و این کلمه عظیمه با مشتقاتش صدها بار در قرآن آمده است. [صالح، مصلح، صالحه، صالحات، صالحون، یصلح، یصلحون، … ]
آنکه خواهان زندگی است، خواهان “صلح” است.
قرآن می فرماید؛ “الصُّلحُ خَیرٌ” (صلح، بهترین است). و این کلمه عظیمه با مشتقاتش صدها بار در قرآن آمده است. [صالح، مصلح، صالحه، صالحات، صالحون، یصلح، یصلحون، … ]
آنکه خواهان زندگی است، خواهان “صلح” است.
جهان، جاندار است. جهان را به “جاندار” و “بی جان” تقسیم نکن. کاری را که فیزیولوژیست ها می کنند، مرتکب نشو. آنها بدنبال تعریف “حیات”اند و هنوز که هنوز است ناموفق و حیران و سرگشته اند. زیرا حیات، مطلق است و مطلق، تعریف ناپذیر است. هر آنچه که می بینی از سنگ و گیاه گرفته تا حیوان و انسان و زمین و آسمان و حتی مادون و مافوق آنها، برخوردار از حیات اند.
تمنای موت”، امتحان بزرگ خداست. شرط حضرت دوست، برای دوستی با اوست. و این همان چالش بزرگی است که هر سالکی بی تردید با آن روبرو می شود. چه سالک تا این امتحان را پشت سر نگذارد، سالک حق نمی شود. زیرا جز این راهی به وصل نیست. خطاب “فَتَمَنَّوا المَوتَ اِن کُنتُم صادِقِینَ” (اگر در ادعایتان صادقید پس موت را تمنا کنید!)، خطابی به همه مدعیان عشق به خدای رحمن است.
شما چیزی را نمی خواهید مگر آنچه را که خدا خواسته است”. ما همواره در قبضه ی قدرت اوئیم. و این به معنای جبر نیست، دقت کن، بلکه بدان مفهوم است که خداوند در تمامی حوزه های وجودی ما، حضوری آگاهانه و مقتدرانه دارد. او “خالِقُ کُلِّ شَیء” است. چه می خواهی؟!
وقتی که در قرآن، تخت “ملکه سبأ” را در یک چشم بهم زدن، نزد سلیمان(ع) حاضر می کنند، این کار نه محال عقلی است و نه محال علمی. امروزه فیزیک مدرن بر این باور است که “کرم چاله” ها، معبرهای ورود به زمان و مکان دیگرند. چنانچه بتوانند این کرمچاله ها را بیابند و یا ایجاد
در قصه ی سلیمان(ع) و “ملکه سبأ” که در سوره “نمل” آمده است، نکته ای قابل تعمق وجود دارد. و آن اهمیت برخورداری از “دیدن” است. یک نگاه واقعی و درست داشتن است. اگر سلیمان را رمز “روح” بگیری و ملکه را “نفس”، این نفس زمانی می تواند
اسلام، که همان تسلیم به “حق” است، یک دین جهانی و تمام است و نیاز به فرقه و فرقه گرایی ندارد. قرآن بر فرقه گرایی مهر باطل زده است و صریحاً می فرماید؛ “و لا تَتَفَرَّقُوا فِی فیه ”(در دین فرقه فرقه نشوید!).
در قرآن به رسولان بسیاری اشاره شده است. رسولانی که همه از یک جنس نیستند، متنوع و متعددند. هر کدام نوع و جنس و ماموریت خاص خود را دارند. برخی از جنس ملائکه اند و برخی از جنس مردم، “مِنَ المَلائِکَةِ رُسُلاً و مِنَ النّاسِ”. برخی جنسیت شان بشری است.
کسی که بر اساس اعتقادات ایدئولوژیک زندگی کند، سرسخت می شود و عاقبت می شکند. اما کسی که بر اساس “آگاهیِ زنده” زندگی کند، نرم می شود و شکستنی در کارش نیست. یکی چون “سنگ” است و دیگری چون “آب”.
“شکر”، یک عمل است، نه حرف. شکرگزار واقعی کسی است که به هر نعمتی، پاسخی عملی می دهد. تصور نکن صرف اینکه بگویی خدا را شکر، و هیچ اقدامی عملی نداشته باشی، شاکر گشته ای. “شاکر” مقامی والاست. از اسماءالله است. و دقیقاً از این روست که می گویم یک عمل است. زیرا کلام خداوند، عین عمل اوست.
خداوند در قرآن می فرماید؛”اِعمَلُوا آلَ داوودَ شُکراً و قَلِیلٌ مِن عِبادیَ الشَّکُورُ”( ای خاندان