قرآن در چندین جا به سه قلمرو از وجود اشاره دارد. الف)”آسمان” ب)”زمین” ج)”ما بَینَهُما”، [یعنی آنچه که بین آنهاست].
“انسانٌ بِما هُوَ انسانٌ”،
قرآن در چندین جا به سه قلمرو از وجود اشاره دارد. الف)”آسمان” ب)”زمین” ج)”ما بَینَهُما”، [یعنی آنچه که بین آنهاست].
“انسانٌ بِما هُوَ انسانٌ”،
منشاء تمام بدبختی های بشر را میتوان در این جمله شیطان در قرآن جست؛ “یا آدَم هَل اَدُلُّکَ عَلَی شَجَرةِ الخُلدِ و مُلکِِ لا یُبلَی”( ای آدم! میخواهی تو را به درخت جاودانگی و فرمانرواییِ زوال ناپذیر ره بنمایم؟!).
قرآن می فرماید؛ “و آتاکُم مِن کُلِّ ما سَاَلتُمُوهُ”(از هر آنچه که خواسته اید به شما عطا کرده است!)،
شاید بپرسی؛ خوب پس کو؟! کجاست؟! آن چون دانه ای در وجودت کاشته شده است. دانه ای که خود کل است و چیزی
هر ذکری را عملی است متناسب با آن.
عملِ ذکر “بسم الله الرحمن الرحیم”، بخشنده و مهربان بودن است. جز این باشد ذکرت از زبان فراتر نرفته است. عملِ ذکر “فتاح”، گره گشایی از کار خلق خداست. جز این باشد ذکرت از زبان فراتر نرفته است. عملِ ذکر “علیم”، آگاهی بخشی به طالبان آن است … عملِ ذکر “رزاق”، رزق رسانی
وقتی موسی(ع) به فرمان خداوند، عصایش را القاء می کند و آن چون ماری بزرگ می گردد، این به ما می فهماند که جهان و پدیده هایش
در آیات، “قُل اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ، مَلِکِ النّاسِ، اِلهِ النّاسِ”(بگو؛ پناه می برم به پروردگار مردمان، پادشاه مردمان، خدای مردمان)، اینها سه ربّ نیستند، بلکه یک ربّ در سه تجلّی اند. عالَم را یک نیروی واحد، فرمان می رانَد، اگرچه جلوه های متنوع به خود بگیرد. پادشاهِ هستی،
قرآن می فرماید؛ “وَ ثِیابَکَ فَطَهِّر” ( جامه ات را پاکیزه کن). این جامه، فقط لباسی از جنس پارچه نیست تا صرفا به آن مشغول شوی، بلکه در وجهی سالکانه،