آگاهی
انسان معمولاً زندگی خود را چون آدم آهنی سپری میکند. مشغول انجام کارهایی است، اما اینجا نیست، میخورد، می نوشد، قدم میزند، صحبت میکند، کار میکند، اما اینجا نیست...
ذهنش در آن سوی دنیا سیر میکند، اگر از بیرون به تو نگریسته شود ممکن است در سر میز مشغول خوردن صبحانه باشی، اما در درون در کره ماه یا هر جای دیگر سیر میکنی. نکته مسلم آن است که تو در سر میز نیستی، اعمالت خودکار است. صرفاً لقمه ها را به دهان میتپانی.
تو باید از خودکار بودن دست برداری، باید در انجام هر کاری کمی آهسته تر عمل کنی، باید نسبت به اعمال و رفتارت هشیار و آگاه باشی، وقتی راه میروی با روال گذشته و با همان سرعت راه نرو، سرعتت را کم کن، به اندازه ای کم کن که هشیار شوی و گرنه دوباره با همان سرعت راه خواهی رفت و عملت خودکار خواهد شد.
هرکاری را بسیار آرام، آهسته، زیبنده و با طمئنینه انجام بده تا همه اعمالـت بـه مراقبه ای در آگاه بودن تبدیل شود.
در آغاز بارها فراموش خواهی کرد که هشیار باشی. پس مرتب بـه خـود یاد آوری کن تا اندک اندک در این کار ماهر شوی.وقتی در چگونگی هشیار بودن در زندگی روزانه مهارت یافتی، کلید اسرار در اختیارت قرار خواهد گرفت. و این مهمترین چیز است. هیچ چیزی با ارزش تر از آن کلید نیست.
آنگاه با داشتن آن کلید اسرار، زندگی کن، بگرد، ،بخور بخواب، کارها را تا حد امکان کامل انجام بده و بارها و بارها به خاطر بسپار، وقتی مچت را در حال ایجاد هر مشکلی گرفتی، فوراً پایت را بیرون بکش.
اوشو